داستان پادشاهی کیومرث:

 

《بخش دوم》

از سیامک پسری به نام "هوشنگ" باقی مانده بود،که در نزد پدربزرگ خود (کیومرث) مقام و منزلتی بالا داشت .

پسری که تمام وجودش هوش و فرهنگ بود و کیومرث مثل یک وزیر با او در همه امور مشاوره می کرد.

خجسته سیامک یکی پور داشت

که نزد نیا جاه دستور داشت

 

گرانمایه را نام هوشنگ بود

تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

 

به نزد نیا یادگار پدر

نیا پروریده مر او را به بر

 

نیایش به جای پدر داشتی

جز او بر کسی چشم نگماشتی

 

چو بنهاد دل کینه و جنگ را

بخواند آن گرانمایه هوشنگ را

 

 

همه گفتنی ها بدو باز گفت

همه رازها برگشاد از نهفت  

 

وقتی کیومرث تصمیم گرفت با دیو بجنگد، چون خودش پیر شده بود، هوشنگ را صدا کردو در مورد جنگ با اهریمن و انتقام سیامک با او صحبت کرد و هوشنگ را مامور جنگ قرار داد و به او گفت:

ترا بود باید همی پیشرو

که من رفتنی ام تو سالار نو


برفستان هوشنگ ,کیومرث ,سیامک منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اجناس فوق العاده ارزان کده سلامت زنان دبیرستان غیر دولتی نخبگان برتر قـشـم مـد ایـرانـیـان آموزش کده دانلود بروز ترین ترینر ها FireWolf سلامت آپدیت برنامه استقلالی شو